نام واقعی هر چیز (حکایت سلطان محمود و شبدزدان)
شبی سلطان محمود، در حالی که با لباسی مُبدّل، و نه جامهی پادشاهی، در شهر میگشت، به گروهی از دزدان برخورد…
مطالعه کنید...شبی سلطان محمود، در حالی که با لباسی مُبدّل، و نه جامهی پادشاهی، در شهر میگشت، به گروهی از دزدان برخورد…
مطالعه کنید...به تنفروشان مبتلا به سیفلیس پول میدادند تا با زندانیان آمیزش داشته باشند و در برخی موارد هم زندانیان را مستقیماً با تزریق نخاعی به سیفلیس آلوده میکردند.
مطالعه کنید...«ای رسولِ خدا، چگونه مرا که از اشراف ام، با این آبکِشها و باغبانهای شهر، یکسان میبینی؟»
مطالعه کنید...روزی یکی از علمای دین که میخواست عیسی را امتحان کند، از او پرسید …
مطالعه کنید...دریافتِ متن «روز دیگری در بهشت» دختر، مردی در آن سوی خیابان را صدا میکند: «قربان، میشود کمکی به من
مطالعه کنید...دریافتِ متن «رستگاری مشترک» روزی بودا از بالای دریاچهای در جهنم، میگذشت تا بتواند بعضی از ارواحِ آدمها را نجات
مطالعه کنید...