-
بازپسگیریِ انسانیتمطالعهی مطلب
-
روایتِ یک مقاومتمطالعهی مطلب
-
ساده، صریح، کاریکاتورمطالعهی مطلب
-
خیره به آسمانمطالعهی مطلب
-
به یاد کاتالونیامطالعهی مطلب
-
هرساله ۱۰ زبان میمیرندمطالعهی مطلب
ترانه حاضر نیست به نظامهای رایج تن دهد و طفلِ درونِ خود را بکُشد. پس ناچار میشود کوچ کند؛ هجرت به خانهای «دورافتاده»؛ و زندگی کردن در تنهایی. سرنوشتی تلخ و سرد نیست؟ عجیب آن است که علیرغمِ همهچیز، خانهی ترانه را گرم مییابیم. این گرما از کجاست؟
میتوانم بگویم اگر آسوپاس شوید، این است دنیایی که انتظارتان را میکشد. بعضی روزها دلم میخواهد این دنیا را جامعتر بشناسم. در حال حاضر، حس می کنم چیزی بیش از لایهی سطحی فقر را ندیدهام.
نوشتن و سرودن برای من تلاشی است برای بازپسگرفتنِ انسانیتِ بهغارترفتهام و این از آن روست که خداوندی که مرا خلق کرد به من امر فرمود که بخوانم.
مردم به انقلاب و به آینده ایمان داشتند و احساس میکردند ناگهان به عصر برابری و آزادی راه یافتهاند. انسانها مثل انسان رفتار میکردند، نه پیچومهرهی ماشین سرمایهداری.
فقط یک لحظه فکر کن آخرین نفری هستی که به فارسی صحبت میکنی.
دورهی قدیم دیگر گذشت. حالا دیکتاتوریهای قرن بیست و یکم زیر ظاهری دموکراتیک پنهان میشوند.
کاریکاتور یک زبان و یک جور فکر کردن است و یک جور ارتباط برقرار کردن است.
ترانه دختری نوجوان از خانوادهای ساده و پایینشهری که برای زندگی و دفاع از کرامت و ارزشِ خویش میکوشد.
وقتی مصیبتی پیش میآید، میتوانی مصیبتی را روی مصیبت قبلی تصور کنی؟