لطایف و حکایات ۳
چوپان، هر گوسفندی را که لاغر بود از علف بازمیداشت و گوسفندان فربه را نیکو رعایت میکرد…
مطالعه کنید...چوپان، هر گوسفندی را که لاغر بود از علف بازمیداشت و گوسفندان فربه را نیکو رعایت میکرد…
مطالعه کنید...شاه فیلی داشت که خیلی دوستاش داشت…
مطالعه کنید...بسیاری از مردم دستی را میبوسند که مایلاند بریده شود!
مطالعه کنید...آبِ بیحرکت و مسطح، آنچنان تصاویر را در خودش منعکس میکند که مرزِ میانِ آسمان و زمین محو میشود …
مطالعه کنید...ماچوپیچو، جزء معماهای باستانشناسی است…
مطالعه کنید...گویند روزی نادرشاه با سیّدهاشم خارکن، یکی از عارفانِ نجف، ملاقات کرد …
مطالعه کنید...گفت: «من زئوسِ بزرگ هستم و انجام دادن هر کاری در توانام هست. از من چیزی بخواه تا به تو بدهم.»
مطالعه کنید...دریافتِ متن «در آداب تربیت» نیت مهم است! ملانصرالدین دو بز داشت که چون جانش از آنها مراقبت میکرد. روزی،
مطالعه کنید...دریافتِ متن «کوتاه و خواندنی» قبلهی واقعیِ ما محمّد علی جمالزاده (نویسندهی معاصر) مینویسد: «یکی از رفقا حکایت میکرد که
مطالعه کنید...