در بحثِ تن‌فروشی شرکت کن!

دریافت متن «در بحث تن‌فروشی شرکت کن!»

بین مردم، باورهای مختلفی درباره‌ی تن‌فروشی وجود دارد. این باورها، برخوردهای متفاوتی را هم به دنبال دارند. در سوئد، فعالانِ اجتماعی، برای تغییرِ سیاست‌ها، ابتدا به سراغِ باورهای عمومی مردم رفتند. به عنوانِ مثال، «انجمن زنان سوئد»(۱) The Women’s Front in Swedenکتابی منتشر کرد به نامِ «درباره‌ی تن‌فروشی سخن بگویید!»(۲)Speaking of Prostitution (Arguments & Counterarguments about Prostitution. این کتاب، ادعاهای رایج درباره‌ی تن‌فروشی را به بحث می‌گذارد. شیوه‌ی کتاب، این گونه است: در ابتدا یکی از ادعاهای طرفدارانِ تن‌فروشی (یا مخالفانِ تغییرِ شرایطِ فعلی) مطرح می‌شود. سپس نویسندگانْ خود را در موقعیتِ گفتگو می‌­گذارند و در قالبِ مکالمه‌ به آن ادعا می‌پردازند. در ادامه، بخش‌هایی از این کتاب را می‌خوانید.

در روزگار ما کاملا رایج است که وقتی کاری در مورد خودِ شماست (کار شخصی‌تان)، بگویید: «خواستن توانستن است!». اما وقتی به تغییرات اجتماعی می‌رسیم، ناگهان مردم ادعا می‌کنند که هیچ کاری شدنی نیست! انگار وضعِ موجود، تنها وضعیتِ ممکن است و شرایط حاضر، تنها حالتِ قضیه! چرا تغییر ممکن نیست؟ [لابد] به خاطر اینکه انسان‌ها ذاتا این گونه‌اند؛ یا به خاطر این که شرایط اقتصادی این‌گونه اقتضا می‌کند؛ یا به خاطر وضعیت جهانی‌سازی؛ یا به‌خاطر هر چیز دیگری که توجیه خوبی باشد برای [محافظه‌کاری و] حفظِ وضعِ موجود! [در نتیجه‌ی این توجیه‌ها] جهان، از پیش‌تعیین‌شده و تغییرناپذیر جلوه داده می‌شود.

اما قطعا این‌گونه نیست. تقریبا همیشه، جایگزین‌هایی وجود دارند. جهانِ امروز قابل‌تغییر است، به همان اندازه که همیشه‌ی تاریخ چنین بوده است. [تغییراتِ] تاریخ همین امروز، به پایان نرسیده است.

به همین دلیل، خوب است این نکته را به ذهن بسپاریم که مدعیانِ تغییرناپذیریِ جهان، اغلب همان کسانی‌اند که اصلا خواهانِ هیچ تغییری نیستند. شما باید به آن‌چه خواهانِ تغییرش هستید، اهمیت بدهید. البته ما برای موفقیت در هر تغییری، احتمالا نیازمند همراهی دیگران [و بخش‌های مختلفِ سیستم] هستیم اما [نباید فراموش کرد که] تغییر ممکن است.

برده‌داری هم همیشه‌ی تاریخ وجود داشته است، پس این دلیلِ خوب بودن‌اش است؟ سرطان پروستات هم همیشه وجود داشته است، پس این به معنای رها کردنِ درمان آن است؟ قتل هم همیشه‌ی تاریخ وجود داشته است … و به همین ترتیب درباره‌ی خیلی چیزهای دیگر.

سؤال اصلی این است: آیا ما فکر می‌کنیم این وضعیت قابل قبول است یا خیر؟ اگر معتقدیم تن‌فروشی قابل‌قبول نیست، پس زمان آن است که بنشینیم و فکر کنیم برای تغییرِ آن، چه می‌توانیم بکنیم.

در گذشته، رسم بر این بود که به منظور تربیت کودکان، آن‌ها را کتک بزنند. به سبب «قوانینِ ممنوعیتِ آسیب‌رسانی به کودکان»، امروزه عده‌ی بسیار کم‌تری از مردمْ فرزندان‌شان را کتک می‌زنند. مردم دیدگاه‌شان دربارۀ تنبیه بدنی را تغییر داده‌اند. بله، خشونت‌ نسبت به کودکان هنوز هم وجود دارد، اما این‌که اکنون کودکانِ بسیار کم‌تری درد و رنج می‌کشند، خیلی بهتر است؛ واقعا این طور نیست؟

ما در مورد تن‌فروشی، تجاوز و سوءاستفاده از زنان نیز به همین شکل فکر می‌کنیم. تصویبِ قوانین نمی‌تواند ستم به زنان را به کلی محو کند(۳)همان طور که در انتهای بخشِ «از کدام راه؟» توضیح داده شد، تن‌فروشی ریشه‌های اجتماعی و اقتصادی دارد و برای برچیدنِ آن، تصویبِ قانون کافی نیست. هم‌چنین بسیاری از فعالیت ها، به صورت غیرقانونی و مخفیانه انجام می‌شوند و قانون هرگز نمی‌تواند بر همه‌ی مکان‌ها و زمان‌ها تسلط داشته باشد.، اما بعضی مواقع می‌تواند به نتایج خوبی منجر شود: زنان کم‌تری ناچار به تحمل درد و رنج می‌شوند و این خیلی بهتر است؛ این طور نیست؟

یا شاید می‌گویید مردان، به‌جای یک ارتباطِ انسانیِ دوجانبه [با زن]، گرایشی ذاتی (ژنتیک، بیولوژیک یا …) دارند به استثمار جنسی زنان؟ تا آن‌جا که به ما مربوط می‌شود، ما چنین دیدگاهِ بدبینانه‌ای نسبت به مردها نداریم.

انتخاب آزاد چیست؟ آزادی یک امر ساده و بسیط نیست. آزادی تحت تأثیر جایی که ما زاده می‌شویم، والدینی که داریم و بیش از همه تحت تأثیر انتخاب‌های جایگزینِ واقعی‌ای که در اختیار داریم، قرار دارد. انتخاب تن‌فروشی برای اکثر مردم به همان اندازه آزادانه است که «انتخابِ» فقر.

مطالعات بین‌المللی بسیاری نشان می‌دهند که اکثریتِ تن‌فروشان، در کودکی قربانیِ سوءاستفاده‌ی جنسی بوده‌اند. مطالعه‌ای در کشور سوئد در میان نوجوانان می‌گوید: کسانی که «رابطه‌ی جنسی در ازای پرداختِ»[مالی و غیرمالی] داشته‌اند، حدود ۹۰ درصدشان، پیش از تن‌فروشی از انواعِ تعرّضاتِ جنسی رنج می‌برده‌اند.(۴)Speaking of Prostitution, p. 23

تحقیقات بین‌المللی نشان می‌دهند که رایج‌ترین سنّ ورود به تن‌فروشی، پیش از دوره‌ی نوجوانی است؛ یعنی حدود سن ۱۴ سالگی. این آمار توسط واحد تن‌فروشی استکهلم نیز تأیید گردیده است.(۵)Speaking of Prostitution, p. 23

من این طور می‌بینم: اغلب مواقع، در مورد مسأله‌ی تن‌فروشی هر چیزی وجود دارد جز انتخابِ آزاد؛ آن هم برای کودکان و نوجوانانی که قبل از آن هم تعرضات جنسی را تجربه کرده‌اند. به همین خاطر، برای من تمامِ این صحبت‌ها در مورد انتخاب آزادانه و «روسپی شاد»(۶)the happy hooker: احتمالا اشاره است به کتابی به همین نام که در آن، یک تن‌فروش خاطرات خود را به چاپ رسانید و تصویری شادمان از از زندگی و کار خود ارائه داد. این کتاب، بیش از آن که گویای واقعیت‌ها باشد، بیش‌تر جنبه‌ی تجاری داشت. کتاب، به شدت فروش کرد و بر اساس آن فیلم‌های متعدد (و البته پرفروشی) ساخته شد. به تدریج، در باور عامیانه، این تصوّر ایجاد شد که زندگیِ واقعیِ زنان تن‌فروش، چیزی شبیه به‌ زندگیِ «روسپیِ شاد» است؛ باوری که دلّال‌ها و باندهای زیرزمینیِ قاچاقِ انسان، بنا به منافعِ خود، به گسترشِ آن دامن می‌زنند.دشوار است.

البته همین طور است. اتفاقا این همان چیزی است که مدافعانِ حقوقِ زنان از قدیم خود را به آن متعهد و ملتزم می‌دانسته‌اند! اما تن‌فروشی ربطی به حقوق زنان ندارد، بلکه کاملا برعکس! در تن‌فروشی، یک زن «انتخاب می‌کند» تا تمایل و خواسته‌ی جنسی خود را نادیده گرفته و به جای آن خواسته‌ی جنسیِ فردِ روبروی خود را ارضاء نماید.

اکثر مشتریانِ تن‌فروشی اهمیتی نمی‌دهند به این‌که خواسته‌ی فردِ تن‌فروش چیست. کسی که برای خرید رابطه‌ی جنسی پول می‌پردازد، در واقع برای شنیدنِ «بله، چشم!» پول می‌دهد. وقتی خریدار، زنی را می‌خرد، فقط اگر مرد خریدار از او بخواهد رابطه‌ی جنسی خواهند داشت؛ و هر زمانی که خریدار بخواهد و به هر شکلی که او بخواهد و بابت آن پول پرداخته و دستور داده باشد.

در جامعه‌ای که زنان می‌توانند خریده شوند، چه اتفاقی بر سر حقوق بشر برای زنان خواهد آمد؟

اگر اصلا زنانِ دارای نیمفومانیا، یعنی زنانی با میل جنسیِ بسیار شدید وجود هم داشته باشند، آیا این محتمل‌تر نبود که آن‌ها بروند و یک فرد مشخص را پیدا کنند تا نیاز آن‌ها را برطرف کند؟ آیا این عجیب و غیرمنطقی نیست که کسانی که میلِ جنسی شدیدی دارند خواهانِ این باشند که وارد یک تعامل یک‌طرفه شده‌، نیازهای جنسی خود را کنار گذاشته و به جای آن پول دریافت کنند و بر نیازهای جنسی خریدار تمرکز کنند؟

منظورتان این است که کل تحلیل‌های اجتماعی در مورد تن‌فروشی (شواهد عینی، مصاحبه و تحقیق‌های میدانی و…) را رها کنیم، چون که شما یک دختر یا زن را دیده‌اید که ادعا می‌کرده از تن‌فروشی لذت می‌برد؟

فرقی ندارد که یک نفر از این کار کم یا زیاد لذت می‌برد؛ در هر حال تن‌فروشی همان است که بود: خریدار، دسترسیِ جنسی به بدن یک انسان دیگر را خریداری می‌کند؛ پول می‌دهد تا فردِ تن‌فروش، تمایلِ جنسیِ خود را کنار بگذارد؛ پول می‌دهد تا یک «نه» را به «بله» تبدیل کند.

واقعیت دیگری نیز وجود دارد که نادیده گرفته می‌شود: بسیاری از زنانی که دیگر درگیر تن‌فروشی نیستند شهادت می‌دهند که آن‌ها در دوره‌ی تن‌فروشی‌شان، ادعاهایی شبیه به این‌که «ما تن‌فروشی را دوست داریم» می‌کرده‌اند، چون که این کار، راهی بوده است برای تحمل‌پذیر کردنِ آن شکل از زندگی.

با اینکه بسیار بعید است، اما حتی اگر هم یک نفر از تن‌فروشی لذت می‌برد، در هر حال شاید او بتواند به ترک کردن و پرهیز از این کار فکر کند؛ به خاطر اهمیتِ اکثریت زنانی که از خلالِ تن‌فروشی رنج می‌کشند؛ به خاطر اهمیتِ حقوقِ انسانیِ زنان و به خاطرِ اهمیتِ مبارزه برای برابری جنسیت‌.

سؤال اینجاست که چرا این حرف (من از فلان دختر شنیدم که دوست دارد یک روسپی باشد)، این قدر در میان پسران و مردانی رایج است که اغلب از تن‌فروشی به عنوان «حقِ انتخابِ زنان» حرف می‌زنند اما بسیار نادر است که از [نقش و نفوذِ] صاحبان روسپی‌خانه‌ها، واسطه‌ها و خریداران حرفی بزنند؟ چرا آن‌ها هرگز حرفی از انتخابِ مردان نمی‌زنند؟

آیا زنان کشورهای فقیر نباید بدون افتادن به پای توریست‌های پول‌دار، یک زندگی معقول داشته باشند؟ آیا چنین حقی ندارند؟ از نظر من، چیزی که شما می‌گویید شباهت زیادی دارد به استعمارگری‌های(۷)Colonialism: استعمارگری، با ادعای آباد کردنِ یک کشور آن‌جا را استثمار کردنستمگرانه‌یِ دویست سال پیش.

این دلّالان و [سردمدارانِ] «صنعتِ» توریسمِ سکس هستند که در کشورهایی مانند تایلند با به‌کارگیریِ زنانِ فقیر برای تن‌فروشی، سود کسب می‌کنند. این وضعیت، نه برای زنان و نه برای کشور، هیچ سود و موفقیتی به همراه ندارد. کاملا بر عکس است. این وضعیت نوعی وابستگی به کشورهای ثروتمند و به مشتری‌ها ایجاد می‌کند و به عوض این‌که به کشورِ فقیر فرصتی برای رشد و توسعه بدهد، آن را در فقر نگه می‌دارد.

من نه تنها به خاطر ستم به زنانْ با تن‌فروشی مخالف هستم، بلکه به خاطر ظلمِ نژادپرستانه و امپریالیستی آن نیز با آن مخالف‌ام!

پاورقی[+]

دیدگاهی در مورد این مطلب دارید؟ برای ما بنویسید:

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *