زندگیِ مردگان

دریافت متن «زندگی مردگان»

«مردگان بیش از هر چیز و هر کس
به خود مشغول‌اند.
کسی کاری به کارشان ندارد.
دیگر کسی متقاعدشان نمی‌کند.
از توبیخ و نیش و کنایه در امان‌اند.
خارج از جماعت‌اند.
از آموختن دست شسته‌اند
و دیگر هیچ‌کس در پی بهبودشان نیست.»(۱)«برشت، برشت شاعر»، ترجمه‌ی علی عبدااللهی، نشر کوله‌پشتی.

برتولت برشت

***

«آن کس که نه در عمل و نه با زبان و نه حتی با دل به انکار و رفعِ بدی‌ها برنمی‌خیزد، «مرده‌ای در میان زندگان» است.»(۲)نهج‌البلاغه، حکمت ۳۷۴.

امام علی(ع)

«بی‌گمان نخستین درجه از جهاد را که باخته‌اید، جهاد با دست‌هاتان است، و بعد جهاد با زبان‌هایتان و سپس با دل‌هایتان. پس کسی که به دل، کار نیک را خوش ندارد و کارِ ناپسند او را ناخوش نیاید، طبیعت‌اش [و قلب‌اش] واژگون شده؛ بلندی‌اش سرنگون شده و پستی او برآمده است.»(۳)نهج‌البلاغه، حکمت ۳۷۵.

امام علی(ع)

***

«آنچه در تو، کوه بود،
هموارَش کردند
و درّه‌ات را پُر.
بر تو اکنون
جاده‌ای صاف می‌گذرد.»(۴)«برشت، برشت شاعر»، ترجمه‌ی علی عبدااللهی، نشر کوله‌پشتی.

برتولت برشت

***

پیامبر اکرم(ص) فرمود: «مؤمنی که حقِ برادرانِ مؤمن خویش را ادا نمی‌کند، همچون کسی است که تمام حواسِ او سالم است، اما با عقل‌اش نمی‌اندیشد؛ با چشم‌اش نمی‌بیند؛ با گوش‌اش نمی‌شنود؛ با زبان‌اش مشکل خود را نمی‌گوید؛ با بیانِ دلیل و برهان، ناملایمات و گزندها را از خود دور نمی‌کند؛ با دست‌های خود به چیزی حمله نمی‌کند و با پای خود به طرف چیزی نمی‌شتابد.

چنین کسی همچون یک تکه گوشتِ بی‌خاصیت است و هدف هرگونه گزند و آسیبی می‌باشد. او همچون تشنه‌ای است که در برابرش آب خنکی باشد و از آن ننوشد تا از تشنگی بمیرد… هر نعمتی از او گرفته می‌شود و به هر آفتی مبتلا می‌گردد.»(۵)میزان‌الحکمه، مدخل «مَثَل‌ها».

***

روزی یکی از علمای دین که می‌خواست عیسی را امتحان کند، از او پرسید: «استاد، چه کنم تا وارثِ حیاتِ جاودان گردم؟»

عیسی به او گفت: «در کتاب مقدس در این باره چه نوشته شده است و تو چگونه می‌خوانی؟»

جواب داد: [نوشته شده که] «خداوندِ خویش را با تمام دل، با تمام جان، با تمام قوت و با تمام فکرت دوست بدار و همسایه‌ [= همنوعِ] خویش را چون خویشتن.»

عیسی فرمود: «نیکو جواب گفتی؛ چنین کن تا حیات یابی.»

اما او چون می‌خواست سؤال خود را مُوَجّه جلوه دهد، به عیسی گفت: «و همسایه‌ی من کیست؟»

عیسی در جواب وی گفت: «یهودی‌ای از اورشلیم به اَریحا می‌رفت که گرفتار رهزنان شد. او را برهنه کردند و سخت زدند و نیمه‌جان رها کردند و رفتند. از قضا، کاهنی یهودی از آنجا می‌گذشت. چون او را بدید، راه خود کج کرد و از کناره‌ی دیگر رفت. سپس یکی از خادمان خانه‌ی خدا به آن مکان رسید. اما او نیز مرد مجروح را دید و به راه خود رفت.

شخصی سامری(۶)یهودیان و سامری‌ها، از لحاظ دینی بسیار به هم شبیه بودند، اما روابط و مناسباتِ بسیار بدی با هم داشتند و هر گروه، دیگری را منحرف از دینِ اصیل می‌دانست. به همین دلیل، برای یهودیان، سامری‌ها بیگانگان و بدعت‌گزارانی بودند که معمولاً از آن‌ها انتظاری جز بغض و رفتاری کین‌توزانه نمی‌رفت. عیسی مسیح(ع)، در حالی که از روابط بین این دو گروه آگاه است، از چنین تمثیلی استفاده می‌کند. که در حال سفر بود، نزدیک او رسید و وی را بدید و دلش به رحم آمد. نزدیک آمده، کنارش نشست. زخم‌هایش را شست و مرهم نهاد و بست. سپس او را بر مرکبِ خود سوار کرد و به مهمان‌خانه‌ای بُرد و از او مراقبت نمود. بامدادان چون از آنجا روانه می‌شد، مقداری پول به صاحبِ مهمان‌خانه داد و گفت: «از این شخص مراقبت کن و اگر بیش از این خرج کردی، چون بازگشتم، پرداخت خواهم کرد.»

اکنون به نظر تو کدام یک از این سه نفر، هم‌چون همسایه و هم‌نوع با آن شخص که به دست دزدان افتاد، رفتار کرد؟»

گفت: «آن‌که بر او رحمت کرد.»

عیسی وی را گفت: «برو و تو نیز چنین کن.»(۷)انجیل لوقا، فصل ۱۰، آیات ۲۵ تا ۳۷.

«رسیدنِ سامریِ نیکوکار به مهمان‌خانه»، نقش‌برجسته‌ای از «گوستاو دوره»، ۱۸۸۶.

«سامریِ نیکوکار»، طراحیِ «ژولیوس شنور وُن کارولْس‌فِلد»، از کتابِ «زندگی مسیح»، ۱۸۸۰، لندن.

پاورقی[+]

دیدگاهی در مورد این مطلب دارید؟ برای ما بنویسید:

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *