تکلیفِ ما چیست؟
زندگی و فعالیتهای گِرِتا تونبرگ؛ نوجوان فعال محیط زیست
«گِرِتا تونبرگ»، متولد سال ۲۰۰۳ و اهل کشور سوئد است. وقتی گرتا کودک بود، تشخیص داده شد که او اختلالهای روانیِ زیادی دارد: نوعی از اُتیسم، اختلالِ نقصِ توجه و بیشفعالی، وسواسِ فکری-عملی و لالشدنِ مقطعی.
گرتا هشت ساله بود که در مدرسه، در درس علوم و جغرافیا، متوجه شد که بحرانهای محیطزیستی مهمی مثل «گرمشدن کرهی زمین» وجود دارند؛ بحرانهایی که میتوانند کل بشر را در تمام نقاط دنیا به خطر بیندازند. او از خود پرسید در چنین وضعیتی، پس چرا تمام روزنامهها و اخبار تلویزیون و رسانهها، سر خط اصلیِ خبرشان دربارهی بحران محیط زیست نیست؟ مگر یک جنگ جهانی همهجا را فرانگرفته است؟ گرتا شُکّه شده بود از این که میدید بزرگسالهای جامعهاش، قضیه را جدی نگرفتهاند. این امر، یکی از دلایلِ اصلیِ افسردگیِ چند سال بعد او بود.
«من همین جور دربارهی این پدیده فکر میکردم و فکر میکردم و مدام از خودم میپرسیدم که آیا ما آیندهای خواهیم داشت. من فقط در درون خودم به فکر کردن دربارهی این مسأله میپرداختم، چون که چندان اهل حرف زدن نیستم. و چنین چیزی [یعنی در خود ریختنِ مسائل]، برای سلامتِ روح و روان، خوب نیست.» «خیلیها به من پیشنهاد میدادند که اگر دلات میخواهد به این بحران کمک کنی، درس و تحصیلات را ادامه بده تا خودت روزی یک دانشمند محیط زیست شوی. اما این راه را نرفتم، چون در این زمینه، علم و دانش کارش را انجام داده بود و تکلیف روشن بود. آنچه باقی مانده بود، انکار و جهل و انفعال بود. موانع اصلی، اینها بودند؛ نه کمبودِ علم. فکرم درگیرِ این بود: بچهها و نوههای من از من خواهند پرسید چرا در سال ۲۰۱۸، در حالی که هنوز میشد برای بحران زمین کاری کرد، هیچ کاری نکردید؟» «در آن دوره، خیلی افسرده شدم و دیگر به مدرسه نمیرفتم. وقتی خانه بودم، والدینام از من مراقبت میکردند و ما با هم شروع به حرف زدن کردیم… آنجا بود که من دغدغهها و دلشورههایم دربارهی محیط زیست و زمین را با آنها در میان گذاشتم. و این حس خیلی خوبی بود که توانستم این غم را از سینهام بیرون بدهم.» «خانوادهام مدام به من میگفتند که همه چیز روبراه است و اوضاع درست خواهد شد. خُب البته این حرفها کمکی به من نمیکرد، اما این خوب بود که حرف بزنیم. به همین خاطر شروع کردم به ادامه دادن. مدام دربارهی محیطزیست حرف میزدم و به پدر و مادرم، عکسها، نمودارها، فیلمها، مقالات و گزارشهای محیطزیستی را نشان میدادم. بعد از مدتی بود که آنها واقعا شروع کردند به شنیدنِ چیزی که من در اصل داشتم میگفتم. آن موقع بود که یک جورهایی فهمیدم که میتوانم در جهان تغییری ایجاد کنم. خارج شدن از افسردگی برای من این گونه رخ داد که با خودم فکر کردم: این گونه احساس، فقط وقت هدر دادن است، چون من میتوانم خیلی کارهای خوب با زندگیام بکنم. از آن موقع تا حالا دارم سعی میکنم که چنین کنم.» |
خانوادهی گرتا، به نوعی موشِ آزمایشگاهیِ او بودند. گرتا در ارتباط با آنها، کشف کرد که در قانعسازی و متقاعد کردنِ دیگران، خیلی توانمند است. او توانست مادرش را وادار کند که پرواز با هواپیما را کنار بگذارد؛ با اینکه این کار از جهت شغلی خیلی برای مادرش سخت بود. پدرش را گیاهخوار نمود.۱ برای آن که اعضای خانواده، سوخت کمتری مصرف کرده و هوا را کمتر آلوده نمایند، گرتا بسیار اصرار داشت که آنها باید از خوردن گوشت خودداری کنند و مسافرت با هواپیما را ترک کنند. او از آنها میخواست که گیاهخوار شوند. گرتا تأکید میکرد که اعضای خانواده باید تا جایی که میتوانند، دیاکسیدِ کربنِ کمتری وارد جو کرهی زمین کنند.
پدرش میگوید: «در طی چندین سال، من در بحث و استدلال، در برابر او کم آوردم. او همینجور به ما مستند نشان میداد. انواع کتابها را با هم خواندیم. قبل از آن، من واقعا با مسأله درگیر نشده بودم. من فکر میکردم که به مسألهی محیطزیست باید در جای خودش رسیدگی شود. گرتا ما را تغییر داد و حالا هم دارد خیلیهای دیگر را دعوت به تغییر میکند. وقتی بچه بود، اصلا علامتی از چنین چیزی در او وجود نداشت. تغییری که او کرد، باورنکردنی است. اگر چنین تغییری میتواند رخ دهد، هر چیز دیگری هم میتواند رخ دهد.»
در سال ۲۰۱۸، وقتی که قرار بود گرتا به کلاس نهم برود، او از رفتن به مدرسه خودداری کرد و اعلامِ یک اعتصاب کرد: «اعتصاب در حمایت از محیط زیست». او هر روز جلوی مجلس میرفت و گفت که تا زمانِ انتخاباتِ جدید مجلس در یک ماه دیگر، این کار را ادامه خواهد داد. خواستهی اصلی او این بود: حکومت باید مطابقِ «توافق پاریس» از انتشار و تولیدِ گازِ «دیاکسیدِ کربن» خودداری کند. بعد از انتخابات، او این کار را ادامه داد. هر جمعه در مقابلِ مجلس، با طوماری در دست که مردم را تشویق به امضای «اعتصابِ سراسری» میکرد:
«من روی یک تکه چوب، علامتهایی نقاشی کردم و چیزهایی نوشتم. برای کسانی که سوار هواپیما میشوند هم چیزهایی که فکر میکردم هر کسی باید بداند را نوشتم. بعد سوار دوچرخه شدم و رفتم جلوی مجلس و همانجا نشستم. روز اول، از ۸ صبح تا ۳ بعد از ظهر، تنها نشستم. از روز دوم بود که مردم شروع کردند به پیوستن به من. از آن به بعد، آنجا همیشه عدهای حضور داشتند.»
گوشت و هواپیما؛ چرا نه؟ اتومبیل، وسیلهای است که با انتشار کربندیاکسید در هوا، یکی از عواملِ اصلیِ آلودگی و گرمشدنِ کرهی زمین است. اما هواپیما و سفرهای هوایی، از نظر زیستمحیطی بسیار بسیار مخربتر از اتومبیلاند. هواپیماها، برای جابهجاییِ هر مسافر، ۴۰ درصد سوخت بیشتر از اتومبیل مصرف میکنند. از لحاظ علمی، سفر با قطار و اتوبوس، کممصرفترین و کارآمدترین شیوهی مسافرت است. گرچه هواپیما موجبِ آلودگیِ هوا در سطحی که مردم تنفس میکنند نمیشود، اما هوا را در ارتفاعاتِ بالا به شدت و در حجمهای وسیع، آلوده میسازد. هواپیما نقشی پررنگ در نابودیِ لایهی ازون و پخش شدنِ کربندیاکسید در هوا دارد. |
او اعتصاباش را تا بعد از انتخابات ملیِ سوئد، هر روز ادامه داد. نزدیک به ۲۰ هزار نفر در شهرهای مختلف سوئد، با او همراهی کردند. در آمریکا، استرالیا، آلمان، بلژیک، نیوزلند و بسیاری کشورهای دیگر نیز با الهام از حرکتِ گرتا تونبرگ، راهپیماییهای کوچک و بزرگی توسط دانشآموزان شکل گرفت. در سال ۲۰۱۹، چیزی حدود یک و نیم میلیون دانشآموز در کشورهای مختلف جهان، با تونبرگ اعلام همبستگی کرده و آنها نیز دست به کار شدند. در حال حاضر، اعتصابهای دانشآموزی در حمایت از محیطزیست و همبستگی با تونبرگ، هر ماه در گوشه و کنار کشورهای مختلف جهان انجام میشوند؛ به صورت یک نفره، هفت نفره، صد نفره تا ۳۰۰ هزار نفره؛ توسط دانشآموزانی از شیلی، کلمبیا، اروگوئه، یونان، اوکراین، کرواسی، هند، قبرس و … .
بعد از انتخاباتِ سوئد، قرار بود که گرتا تونبرگ در یک راهپیمایی بزرگ، در مقابل هزاران نفر از مردم، یک سخنرانی داشته باشد. والدیناش مایل نبودند که او چنین کاری کند. آنها سعی کردند او را از این کار باز دارند، چون میدانستند که گرتا دچار مشکلِ «لالشدنِ مقطعی» است. اما این نوجوان، بسیار مصمم بود: «وقتهایی که چیزی را با تمام وجود دوست داشته باشم، حاضر نیستم نظرم را تغییر دهم.» بر خلاف نگرانیهای خانواده، او سخنرانیاش را به زبان انگلیسی، تقریبا بیعیب و نقص، به انجام رساند و از همه خواست که پیغامهایش را در سراسر جهان پخش کنند. پدرش با افتخار میگفت: «[با دیدنِ چنین چیزی]، من به گریه افتاده بودم».
افرادی که دچارِ «لالشدنِ مقطعی» هستند، معمولا بیش از دیگران دچار احساس نگرانی و اضطراب میشوند. گرتا از این مسأله سلاحی ساخت و آن را در «اجلاسِ داوُس» به کار برد؛ در دیدار با رهبران سیاسی، رؤسای شرکتهای بزرگ و سرمایهداران میلیاردر: «من از شما نمیخواهم که امیدوار باشید. من از شما می خواهم که دچار وحشت شوید. از شما می خواهم که وحشتی را که من هر روز احساس میکنم، احساس کنید. و پس از آن، از شما میخواهم که دست به عمل بزنید.»
تونبرگ پس از یک مسافرت طولانیِ ۳۲ ساعته با قطار، به اجلاس اقتصادیِ «داوُس» رسیده بود، چون نمیخواست با هواپیما سفر کند. او در بخشی از سخنرانیاش چنین گفت: «بعضی افراد، بعضی شرکتها و بهطور خاص بعضی تصمیمگیرندگانِ [سیاسی-اقتصادی-اجتماعی]، خیلی خوب و دقیق میدانند که دارند چه ارزشهای گرانبهایی را قربانی میکنند تا کسبِ خروارهای بیشمارِ پول را ادامه دهند. من فکر میکنم که امروز خیلی از شما در اینجا جزء همان آدمها هستید.»
«خانهی ما آتش گرفته! در حال سوختن است! من از شما میخواهم که بترسید. من از شما میخواهم ترسی را که من هر روز حس میکنم، بفهمید. ما این را به جوانها بدهکاریم؛ که به آنها امید بدهیم!» |
از اکتبر ۲۰۱۸ تا کنون، فعالیتهای تونبرگ عبارت بوده اند از: ادامهی اعتراضهای تکنفره به وضعیت محیط زیست در جهان، شرکت در تظاهراتهای محیطزیستی در کشورهای دیگر، انجام چند سخنرانی در مجامع مهم بینالمللی، و انگیزهبخشی و بسیج کردنِ مردم از طریق اینترنت در جهت انجامِ فعالیتهای محیطزیستی. او همچنان هر جمعه جلوی مجلسِ سوئد ایستاده و به اعتصاباش ادامه میدهد. تعدادی از دانشاموزانِ دیگر شهر نیز به او پیوستهاند.
«در حال سوار شدن به قطار، برای رفتن به پارلمانِ اروپا، مجلس سنای ایتالیا و همچنین کلیسا و پارلمان واتیکان. در ایام تعطیلات عید(۱)The Easter holiday. روز جمعه هم در اعتصابِ مدارس در شهر رُم قرار است شرکت کنم. میدانم که ایام تعطیلات است، اما بحران محیطزیست، به تعطیلات نمیرود؛ ما هم نمیرویم.» گرتا تونبرگ، پیغامی در توییتر، ۱۳ آوریل ۲۰۱۹ |
با وجود اینکه فعالیتهای او سنگین و خستگیآور هستند، اما این فعالیتها، هیچگاه وضعیت تحصیلیِ او را دچار مشکل نکرده است و تنها سبب شده که او اوقات فراغتِ کمتری داشته باشد. او هر روز ساعت ۶ صبح از خواب بیدار میشود تا برای رفتن به مدرسه آماده شود. مصاحبهها و نوشتن سخنرانیها، گاهی باعث میشود که او ۱۲-۱۵ ساعت در روز کار و فعالیت کند: «البته این، انرژیِ زیادی میگیرد. من دیگر چندان اوقات فراغتی ندارم. اما همیشه به خودم یادآوری میکنم که چرا دارم این کارها را انجام میدهم و بعد، دیگر فقط میکوشم که هر چه بیشتر میتوانم، فعالیت کنم.»
برخی مدیران مدارس و دستاندرکارانِ آموزش و پرورش در آمریکا، انگلستان و استرالیا، با دیدن اعتصابهای دانشآموزی در حمایت از محیطزیست، به انتقاد از این گونه فعالیتها پرداختند. آنها، اعتصابهای دانشآموزی را فرار دانشآموزان از کلاس و نوعی پرسهزنی برای اتلاف وقتِ مدرسه میدانند. گرتا تونبرگ، نسبت به رهبرانِ آمریکا، انگلستان و استرالیا که اعتصابکنندگان را نادیده میگیرند یا دانشآموزان را به خاطرِ ترک کلاسهایشان تنبیه میکنند، ابراز ناراحتی میکند: «هر وقت اعتصابِ مدارس راه میافتد، آنها از سر ناچاری سعی میکنند تا موضوع را عوض کنند. آنها میدانند که نمیتوانند این مبارزه را ببَرند، چون آنها برای این حلِ مشکل هیچ کاری نکردهاند.»
«برخی میگویند جای من در مدرسه و کلاس است. اما چرا نوجوانها و جوانها باید بروند برای آیندهشان درس بخوانند؛ وقتی که هیچ کسِ دیگری برای نجاتِ آینده، تلاش کافی نمیکند.؟ هدف از آموختنِ واقعیتها و حقایق در مدرسه چیست؛ وقتی که مهمترین واقعیتها و حقایقی که بهترین دانشمندان بیان کردهاند، توسطِ سیاستمدارانِ ما نادیده گرفته میشوند؟» |
کار اصلیِ مدرسه چیست؟ برخی مدیران مدارس و دستاندرکارانِ آموزش و پرورش در آمریکا، انگلستان و استرالیا، با دیدن اعتصابهای دانشآموزی در حمایت از محیطزیست، به انتقاد از این گونه فعالیتها پرداختند. آنها، اعتصابهای دانشآموزی را نوعی فرار دانشآموزان از آموزش و نوعی پرسهزنی برای اتلاف وقتِ مدرسه میدانند. تِرِزا مِیْ، نخستوزیر انگلستان، اعلام کرد که این گونه اعتصابها، هدر دادن وقت و هزینهی آموزش و پرورش است. نخستوزیر استرالیا نیز اعلام کرد که کار اصلی مدارس باید آموختن باشد، نه فعالیتهای اجتماعی. وزیر آموزشِ استرالیا نیز بیان نمود که اگر دانشآموزان مسألهای تا این حد برایشان مهم است، آنها باید در اوقات خودشان، عصرها و آخرهفتهها، دست به اعتراض بزنند. در نیوزلند نیز، دانشآموزان مورد تهدید قرار گرفتند که اگر بدون اجازهی والدین یا مسئولانِ مدرسه در اعتصابهای محیطزیستی شرکت کنند، مردود انضباطی خواهند شد. |
دبیر کل سازمان ملل، آنتونیو گوتیرز، از «اعتصاب مدارسِ» گرتا تونبرگ، اعلام حمایت رسمی کرده و میگوید: «نسل ما، نتوانسته است به این معضلاتِ دردناکِ زیستمحیطی، پاسخ درستی بدهد و نسلِ جوانِ امروز، به خوبی این را میفهمد. و بیشک جوانها از چنین وضعیتی عصبانیاند». همچنین، دهها هزار دانشمند و پژوهشگر از کشورهای مختلف جهان (فنلاند، هلند، بلژیک، اتریش، آلمان و سوییس) از جنبشِ دانشآموزان برای محیطزیست، اعلام حمایت کردهاند. در اسفند ۱۳۹۷ نیز گرتا تونبرگ کاندیدِ دریافتِ جایزهی صلح نوبل شد.
در انگلستان، «حزب کارگر»، در پاسخ به تظاهرات دانشآموزان در دفاع از محیطزیست متعهد شده تا بحرانِ گرم شدنِ زمین را بهعنوان یک مسئله اصلی به برنامه درسی مدارس اضافه کند. حزب کارگر وعده داده تا با بازنگری برنامه درسی، جوانان را برای شغلهای مرتبط با «فنّاوریهای سبز» در آینده آماده سازد. |
«ما دانشآموزان دست به اعتصاب زدهایم، چون ما تکالیفِ خانهمان را انجام دادهایم، اما آنها انجام ندادهاند.» گرتا تونبرگ |
از نظر گرتا تونبرگ، سیاستهای محیطزیستیِ بهتر، فقط هنگامی تصویب و اجرا خواهند شد که عموم مردم، این مسأله را دارای اولویت و حیاتی بدانند. سازمان ملل میگوید که «وضعیتِ گرم شدنِ زمین، بسیار وخیم است و تنها راهِ جلوگیری از آن، این است که دود و گازهای گلخانهایِ بسیار کمتری در هوا منتشر شود. و چنین چیزی، مستلزم این است که به سیاستمداران فشار آورده شود که چنین کنند.» گزارشِ سازمان ملل اعلام میکند که در سال گذشته، هیچ کسی همچون گرتا تونبرگ در زمینهی فشار به سیاستمداران، اثرگذار نبوده است.
«…بنابراین، ما اینجا نیامدهایم که به رهبرانِ کشورها التماس کنیم تا از آیندهی ما مراقبت کنند. آنها پیش از این، ما را نادیده گرفتهاند و باز هم ما را نادیده خواهند گرفت. ما بدین جا آمدهایم تا آنها بدانند که تغییر دارد فرامیرسد؛ چه آنها خوششان بیاید و چه نه. مردم، برخواهندخاست تا مبارزه کنند. و چون رهبرانِ ما همچون کودکان رفتار میکنند، ما موظفایم متعهد باشیم و مسئولیتهایی را برعهده گیریم که آنها مدتهاست رهایَش کردهاند.» بخشی از سخنرانیِ گرتا تونبرگ در بیستو چهارمین اجلاسِ محیط زیستیِ سازمان ملل، ۲۰۱۸ |
ممکن است تصور شود که این دغدغهها و فعالیتها، باری به سنگینیِ همهی جهان بر دوش این دختر شانزدهساله خواهد گذاشت. اما خود گرتا تونبرگ مدعی است که هیچ فشاری حس نمیکند. او میگوید اگر «مردم اینهمه چشمانتظار امیدند»، مسئولیتِ او و دیگر اعتصابکنندگان، امید دادن به آنها نیست. گرتا تونبرگ میگوید: «برای من مهم نیست که کاری که من میکنم -کاری که ما میکنیم- سرشار از امید باشد. انجام دادن این کار در هر صورت ضروری است. حتی اگر هیچ امیدی باقی نمانده باشد و همهچیز نومیدانه باشد، ما باید آنچه در توان داریم را انجام دهیم.»
در رسانههای اجتماعی، حملات تندی نیز نسبت به اعتبارِ تونبرگ و حتی چهرهی او صورت گرفته است. او که قبلا در مدرسه نیز تجربهی قلدری و زورگوییِ هممدرسهایهایش را داشته است، به نظر نمیرسد که از این حملات به همریخته شده باشد: «من انتظار داشتم که وقتی این کار را شروع کنم، وقتی بزرگ و مطرح شود، آن وقت ابرازِ تنفر نسبت به من هم زیاد خواهد شد. این یک علامتِ مثبت است. فکر میکنم باید هم همینطور باشد چون آنها ما را به عنوان یک تهدید میبینند. همین نشان میدهد که در این کشمکش، چیزی تغییر کرده است و ما داریم اثرگذار میشویم.»
خانوادهی گرتا میگویند که بیماری اوتیسمِ او، فایدههای زیادی داشته است. اوتیستها، به گونهای هستند که یک مسأله، کاملا ذهن و درونشان را درگیرِ خود میکند. به این ترتیب، هیاهو و جنجالهای اجتماعی، حواسِ گرتا را پرت نمیکند. «من هیچ وقت آرزو نکردهام که کاش جور دیگری بودم. این چیزی است که من هستم. اگر من شبیه دیگران بودم، و آدمی اجتماعی بودم، احتمالا فقط سعی میکردم که یک موسسه یا سازمانِ محیطزیستی راهاندازی کنم. اما من نمیتوانم این کار را بکنم. من در ارتباط برقرار کردن با دیگران، چندان خوب نیستم. برای همین به جای آن کار، خودم دست به یک کار زدم.»
این تمرکز و جدیت نسبت به یک مسأله را میتوان در گفتگویی که یکی از رسانه ها با گرتا تونبرگ داشت، به روشنی دید. از گرتا تونبرگ پرسیده شد: امروزه بحث دربارهی مسائل زیستمحیطی در رسانهها زیاد شده است و سیاستمدارانِ آمریکایی و اروپایی نیز به مسائل محیطزیستی (مثلا انرژیهای غیرفسیلی) فکر میکنند. آیا این، تو را خوشبین و امیدوارتر نکرده است؟ گرتا تونبرگ با صداقتی دردناک پاسخ داد: «نه، من امیدوارتر از زمانی که شروع به فعالیت کردم، نیستم. انتشارِ گازهای گلخانهای بیشتر شده است و این تنها چیزی است که اهمیت دارد. من فکر میکنم که ما باید توجه و حواسمان را بر همین متمرکز کنیم. ما نمیتوانیم به حرف و سخنرانی دربارهی چیزهای دیگر بپردازیم.»
دختری که زمانی به وادیِ افسردگی کشیده شده بود، اکنون فانوس امید شده است. دوستداران محیطزیست در سراسر جهان و دانشمندان باسابقه، یکی پس از دیگری، اعلام میکنند که طی دهههای گذشته، ظهور گرتا تونبرگ، یکی از بهترین خبرها برای جنبشهای محیطزیستیِ دنیا بوده است. اکنون که او برای نجات محیطزیست، فعال است، همچون قبل دیگر تنها نیست؛ دیگر ساکت و خاموش نیست؛ دیگر افسرده و دلمرده نیست. او سخت مشغول است تا برای تغییرِ جهان، کاری کند؛ و خویشتنِ خویش نیز بیابد و از آن بهرهمند گردد.(۲)https://www.theguardian.com/world/2019/mar/11/greta-thunberg-schoolgirl-climate-change-warrior-some-people-can-let-things-go-i-cant
پاپ، رهبر مسیحیانِ جهان، گرتا تونبِرگ را به واتیکان دعوت کرده و با او دیدار و گفتگو داشت.
«برابری، محیطزیست و آینده» سخنرانیِ گرتا تونبِرگ در جلسهی محیطزیستِ سازمان ملل «نامِ من، گرتا تونبِرگ است. پانزدهساله و اهل سوئد هستم. در اینجا از سوی گروهِ «عدالت زیستمحیطی»(۳)Enviromental Justice Now سخن میگویم. بسیاری میگویند سوئد کشوری کوچک است و مهم نیست چه میکند. اما من در زندگی آموختهام: «هرگز آنقدر کوچک نیستی که نتوانی تغییری ایجاد کنی». |
پاورقی
خیلی عالی و تاثیر گذار بود ، تبریک میگم بابت سایت خوب و مفیدتون.
بسیار عالی با تشکر ویژه از کسی که فراهم آورده ایم مطالب را. کاش میشد به طریقی در اختیار جمعیت نوجوان قرار بگیرد.
سلام من موافقم با حرف هاش و به نظرم واقعا حقیقت تلخیه که زندگی آیندگان در خطر است