«مهر» و جشنِ «مهرگان»
دریافتِ متن «مهر و جشن مهرگان»
شاید نحوه زندگی کشاورزی و دامداری، ساکنان فلاتِ خوشمنظرِ ایران را به نوعی مراعاتِ میثاق و قرارداد (نظیر «ماههای حرام» در بین اعراب) و خودداری از جنگ و ستیز وادار میساخت.
مهر از فرشتههای مقرّب و نمایندهی مهرورزی و پیوند دهندهی قلبها است. مهر پاسبان عهد و پیمان راستین است و کسانی را که به او دروغ گویند یا به نامش عهد و پیمان بندند و بدان وفا نکنند، در سراسر جهان، هر جا که باشند، تعقيب کرده و به کيفر میرساند.
مهر تنها مُوَكّل بر روشنایی و فروغ و پیمان نیست بلکه ایزد جنگ و فتح و ظفر نیز هست. چون در آوردگاه، دو صف پیکارگر روبروی هم به مصاف به ایستند، مهر به آن دستهای یاری میکند که از روی خلوص و راستی او را نیایش نمایند.
مهر نموداری از خلق و خوی ایرانی و مزدایی را نشان میدهد. او دشمن بیامان دروغ و دروغگویان است. مهر دروغگویان را به سختی کیفر میدهد؛ همانسان که جنگاوران با ایمان را یاری میکند.
افزون بر این، مهر، ایزدِ مهر-بان (نگهبانِ مهر)، حافظ گلهها و رمهها نیز هست. هرگاه چهارپایی از گلهی خود جدا مانده یا ربوده شود، نالهاش به مهر میرسد. ایزد مهربانِ چراگاهها و رمهها، به یاریاش میشتابد. او همچنین ایزد نگهبان کشتزارها و ناظر کشتکاران است و لحظهای چشم بر هم نمینهد. به همین خاطر، جشنِ مهرگان، جشنی دهقانی و شبانی نیز تلقی میشود. بود. مهر ماه، شروع پاییز، هنگامی از راه میرسید که فصلهای گرمِ سال و ایامِ برداشتِ محصولات کشاورزی، به پایان رسیده بودند. آنگاه که جملگیِ تلاشها به نتیجه میرسید و نویدِ سبکباری و آسودهخاطری برای ادامهی حیات در ماههای آینده فرا میرسید، فراغتی حاصل میشد و شَبانان و کِشتکاران جشن میگرفتند و تنْ سبک میساختند و سپاس خویشتن را به آستانِ اهورامزدا میرساندند و با سرودهای نغز و شیوا، مهر، ایزدِ نگهدارندهی دشتها و خرمنها و سُتوران را به همپایی در پایکوبی فرامیخواندند.
مردم مهر را چون جان دوست میدارند و عزیزش میشمارند چرا که مهر، حافظ میهن و نگهدار خانومان است و از مرز و بوم حفاظت میکند.(برای آگاهی بیشتر در مورد «مهر» بنگرید به پیوست ۱: «مهر یا میترا».)
زورمندی که بیخواب، پاسبان است.
کسی که ستونهای خانههای بلند ساخته را نگهدار باشد،
تیرکها را قوّت دهد،
و به خانومان، گلهای از ستوران بخشد؛
از آن که او خشنود باشد.
خانههای دیگر را براندازد،
اگر آزرده شود.
حال سمند تیزپای خاطره را در سینهی ستبرِ تاریخ به جولان درآوریم و افولِ ظاهریِ «مهرِ» درخشان را در پهنای آسمان فرهنگ ایران زمین به نظاره بایستیم:
پس از اسلام، ایزدْمهر آرام آرام در پس کوهسارانِ فراموشی فرو رفت و تنها نقشی چند از خویشتن در دفتر اسطوره باقی گذاشت. مردم با این وجود خاطرش را گرامی داشتند. در دعاوی و محاکمه به «مهر» سوگند خوردند. هماره كلامِ «مهرآمیز» گفتند و «مهر» ورزیدند و از «مهر»، دادگری خواستند و برای نوعروسان، «مهریه» تعیین کردند. مگر نه این که ایزدِ مهر، پیونددهندهی قلبها و عامل فرمان الهی و مُجریِ مقصودِ اهورایی بود تا به عشق و راستی، مهر و محبّت را در قلبها برقرار کند. زنان برای این که عزیز کردهی شوهرانشان باشند و سپیدبخت شوند، «مهرگیاه»(برای آگاهی در مورد «مهرگیاه» بنگرید به پیوست ۲: «مهرْگیاه») همراه خود نگه داشتند و برای ایجادِ مهر و مهربانی در بین عروس و داماد، پس از مراسم عقد از مهرگیاه، یک قسم شیرینی ساختند و به عروس و داماد خوراندند تا کین و کینه از دلهاشان برای همیشه زدوده شود و مهرورزی جایگزین آن گردد.
آری، مهر نگهدارندهی قَسَم راستین و اُلفتبخش و مأنوسسازندهی قلبها و میانجی دلها و نگهبانِ خانهها و خانومانها است.
در طول تاریخ، مردم مهربان از خدای مهربخش درخواستند که هیچ کس را دچار بیداد و نامهربانی نکند و مهربان کسی است که به عهد و پیمان خود برقرار باشد. همین مردم سادهدل و ظریفاندیشِ فلات ایران، هرگز از سنتهای دیرین دست برنداشتند. آنان مهرآیین بودند و مهرجوی و مهرخوی و مهرپوی. مهرآسا در خدمت هم قرار گرفتند و نامههای مهرآمیز و مهرآگین به هم نوشتند و به مهرآوری به مهمانی رفتند و میهمان را به مهربانی پذیرا گشتند.
مهرآزما بودند و مهرپناه؛ مهرپذیر بودند و مهرتبار و مهربار و به هنگام مهرگان، جشنی میساختند از سپاس و هم آوایی و همیادی زیرا این رسم، آیینِ پسندیدهی نیکان و نیاکان بود.
هرشب دوبار مهر را نیایش میکردند: یک بار برای برانداختن خشم و قهر و دوم بار برای از بین بردن سستی و کاهلی.
برای نوزادان دختر و پسر، نامهای نیکو و برازنده با پیشوندها و پسوندهای «مهر» گزیدند. به هنگام مهرگان، زنان در کشتزارها با مردان به همنوایی و جشن و سرودخوانی پرداختند و مردان، قدرِ زنان را که همدوشِ آنها در شالیزارها و خرمنها رنج برده و تلاش کرده و آذوقهای برای روزهای سخت زمستان فراهم کرده بودند، محترم داشتند و جشن سپاس و ستایش از ایشان برگزار کردند.
همان مردم متکی به اصول اخلاقی، مردم بدنظر و پیمانگُسل و «فلکِ» غدّار را «سُستمهر» و سستعهد خواندند:
فلک «سُستمهری» است «پیمانگُسِل»
که ورزد به جان کینهی اهل دل
مردم در ایامِ جشنِ مهرگان، دست احسان و فُتُوّت میگشودند و محصولاتی را که از زمین و باغها به دست آورده بودند، دهش میکردند؛ گرسنگان را سیر میساختند و سهمی و بهرهای از آذوقهی خود را بدانها میسپردند. نوای مهرگانی ساز میکردند و به سرور و شادمانی میپرداختند.(۳)چو نو کردی نوای مهرگانی – ببردی هوش خلق از مهربانی «نظامی گنجوی» هنوز هم کشتکاران ایران زمین، به هنگام مهرگان، جشن میگیرند: در غرب ایران، آغاز پاییزِ کُردی در مناطق عشایریِ «گوران» و «تلخانی» و کوهپایهی «دالاهو»، با جشنِ برداشتِ محصول همراه است و بزرگترین جشنِ تقویمِ زندگیِ عشایریِ آنها است.
ظریفتر از هر آنچه که تا حال گفتیم، این است که «مهرگان»، ایّام جشن ایزد مهر و صلح و پیمان، یادآورِ مبارزههای مردمِ آزادهی ایران زمین است؛ مردمی که باروریِ طبیعت را از یک سو و پیروزی بر ظلم و ستم را از جانب دیگر جشن میگرفتند. آنها سینهی زمین را میشکافتند؛ بذر در شیارها میپاشیدند؛ آب از چشمهها بر گذرگاههای آبرو میانداختند و این چنین آذوقه میاندوختند. اما با ستمگرانی که انبارهای آذوقهی این زحمتکشان را تهی میساختند، چه سان باید مبارزه میکردند؟ چگونه باید از قید و بندِ ستم، خویشتن و خانومانِ خویشتن را میرهاندند؟ مگر فراموش کردهایم که این کشتکاران نجیب تا محصول بر میگرفتند، به انبارهای کارگزارانِ ضحاکان تاریخ میسپردند و علاوه بر آن، جسم و جان در خدمت ظالمان از دست میدادند و همچون برههای زبانبسته به کشتارگاهها روانه میشدند و مغز آنان به نوبت خوراکِ مارانِ دوشِ ضحّاکهای زمان میگشت؟
امّا مهرگان در رسید و به روز مهر از ماه مهر که شانزدهم مهر باشد، فریدون به یاری اهورامزدا و به پشتیبانیِ کشتکاران و رمهگردانان، بر ضحاک ظَفَر یافت و او را به بندی گران، در کوه دماوند به زنجیر کشید.
«کاوه»، زحمتکشی از آهنگران دیار که قربانی جُوْرِ ضحّاک و مغزِ فرزندانش طعمهی مارانِ دوش او گردیده بود، جان بر لباش رسید. رسالتی اجتماعی و تاریخی برعهده گرفت و فریادزنان و دادخواهان روی به بازار نهاد. پیش بند چرمینِ خویش را باز کرد و بر سر چوبی بست و پرچم آزادی برافراشت. فریدون، آن پوست آهنگریِ کاوه را که کاوه آن را بر سرِ دِرَفْش برافراشته بود، برخود مبارک دانست و جواهرنشان کرد و «درفش کاویانی» نام نهاد. فریدون، آن روز که بر ضحاک چیره گشت را، «مهرگان» نامید. هنوز هم یادگارهایی از جشن پیروزی مردم بر ضحّاک در روستاهای دماوند باقی مانده است.(برای آگاهی بیشتر در مورد «مهرگان» بنگرید به پیوست ۳: «روزِ قیامِ کاوه»)
هر جا که دل، تنگ گشت و هر زمان که ظلم از حد گذشت، آرشها جان بر کمان غیرت نهادهاند و کاوهها نعره برآوردهاند و مردم از پیروزی عیّاران قوم، شادمان گشته و بازارها را آذین بستهاند. و کینه از دلها زدوده و به مهربانی دست به دست هم داده و گوش به پند حکیم توس (فردوسی) سپردهاند و رهایی از قید و بند ستم و دستیابی به آزادی و برکت را جشن ساخته اند:
ز دلها همه کینه بیرون کنید به «مهر»، اندر این کشور افسون کنید
بکوشید و خوبی به کار آورید چو دیدید سرما، بهار آورید
منابع:
- تجلّی دوازده ماه در آئینهی اساطیر و فرهنگ عامّهی ایران، جابر عناصری، انتشارات قمری، ۱۳۷۴.
- فرهنگ اساطیر و داستانوارهها در ادبیات فارسی، محمدجعفر یاحقی، انتشارات فرهنگ معاصر، ۱۳۸۶.
- تاریخ اساطیری ایران، ژاله آموزگار، انتشارات سمت، ۱۳۷۴.
- اساطیر ایران باستان، عصمت عرب گلپایگانی، نشر هیرمند، ۱۳۸۸.
- شناخت اساطیر ایران، جان هینلز، ترجمهی ژاله آموزگار و احمد تفضلی،
پیوست ۱
مهر یا میترا
سنتِ پرستشِ مهر، میتره یا میترا (Mithras) به دورانهای بسیار کهن و احتمالاً پیشزردشتی برمیگردد. میترا، در سرزمینهای دیگری غیر از ایران نیز خدای بسیار مهمی بوده است. قدمتِ پرستشِ میترا، به ۱۴۰۰ سال پیش از میلاد مسیح میرسد. در سدههای آغازین میلادی، در مناطق وسیعی از جهان، از آسیای میانه تا دریای مدیترانه، میترائیسم یا همان پرستش میترا، رواج بسیاری پیدا کرده بود.
میترا در ایران باستان، مهر نامیده میشود و در سنت دینیِ زردشتی، در ردهی پایینتر از اهورامزدا قرار میگیرد و آفریدهی او محسوب میشود تا از آفرینشِ او پاسداری کند. وظیفهی مهم او نظارت بر پیمانهاست؛ حتی پیمان میانِ اهورامزدا و اهریمن. عجب آن که مهرْایزد، گرز خود را هر روز سه بار بر بالای دوزخ میگرداند تا دیوان، به گناهکاران نیز عقوبتی بیش از آنچه سزاوار است، تحمیل نکنند. پس از پایان جهان و تمام شدن دورههای تاریخ، «مهر» به داوری میپردازد. به سبب توجه «مهر» به «راستی»، این ایزد، به داوریِ روان پس از مرگ خواهد پرداخت.
«مهر»، معانی مختلفی دارد: عهد، محبت و خورشید. در ایران باستان، مهر، فرشتهی عهد و میثاق و فروغ بود و او را فرشتهی دوستی و مظهرِ روشنایی و فروغ میپنداشتند. در نظر آنان، مهر واسطهای بود بین فروغ پدید آمده و فروغ ازلی؛ به عبارت دیگر، واسطهی بين آفريدگان و آفریدگار. و چون مظهر نور بود، بعدها به معنی خورشید هم استفاده شد.
مهر، با هر که پیمان بشکند، مبارزه میکند و در این صورت، به خدای جنگ مبدل میشود. بدین معنا، مهر نمایندهی جنگاوری و دلیری برای حمایت از صلح و صفا و دوستی و پیمان بود. از این رو سپاهیان ایران باستان، پیش از رفتن به جنگ، بر بالای اسبهایشان، نیایشهایی به درگاه مهر انجام میدادند. ایزدمهر، با پیمانشکنان یا مهرگُسلان، سرِ ستیز دارد اما نسبت به وفاداران، مهربانترین خداست.
وظایف دیگری هم از قبیل نگهبانیِ کشتزارهای فراخ، پاسبانی مردم و بخشندگیِ رامش و آسایش به سرزمین ایران نیز به او منسوب شده است. مهر، ایزدی است دارندهی ده هزار چشم و هزار گوش و ده هزار پاسبان و بازوان بلند و توانایی که میتوانند به سوی همهی جهان دراز شوند. جایگاهِ مهر، بالای کوه البرز است که در آنجا نه روز است و نه شب، نه تاریکی و نه باد سرد، نه ناخوشی و نه پلیدی. و این آرامگاه، به پهنای زمین است؛ یعنی مهر در همه جا حاضر است و مانند سروش همیشه بیدار. او، دشمنِ دیوِ خواب است و برگردونهای با چهار اسبِ سپیدِ نامیرا از شرق به غرب میشتابد.
مهر نقش بسیار مهمی در آیینهای دینی داشته است از جمله آنکه روز شانزدهم مهرماه (مهر روز) در ایران باستان جشن مهرگان، در بزرگداشت ایزد مهر با شکوه خاصی برگزار میشده؛ جشنی که تا این اواخر نیز ادامه داشته است. آیین پرستش مهر، در روزگاران کهن، از ایران به بابِل و آسیای صغیر (ترکیهی امروزی) رفت و سپس با سربازان رومی به اروپا راه یافت و در آنجا مهر به صورت خدایی بزرگ پرستیده شد و بدین گونه آیین مهرپرستی (میترائیسم) گسترده گشت.
با سقوط هخامنشیان در ۳۳۱ قبل از میلاد، آیین میترا به آسیای صغیر منتقل شد و به صورت آیینی سرّی در آمد. اینکه بعدها معابد مهری تقریباً همگی به صورت غار یا در اعماق زمین بنا میشدند، شاید به دلیلِ همین سرّی بودن آنها باشد. اما پس از مدّتی این آیین آن چنان رونق یافت که در سده سوم میلادی تنها در رم که یک میلیون جمعیت داشته، پنجاه معبد میترایی وجود داشت.
آیین مهری، بعدها مغلوب مسیحیت شد و از سال ۴۰۰ میلادی، به کلی از رونق افتاد اما تأثیر آن بر آموزهها و باورهای مسیحی انکارناپذیر است. کافی است بدانیم روز ۲۵ دسامبر، که «کریسمس» یا روز تولد عیسی مسیح نامیده میشود، در اصل روز تولد «خورشید شکست ناپذیر» و روز تولد «مهر» از سنگ بوده است. بعدها میلاد مسیح در همین روز تثبیت شده است. پیروانِ مهر یا مهریان، پالایش روان یا تزكيهی نفس را در کارگاهی به نام «مهرابه» انجام میدادند. بسیاری از این مهرابهها از میان رفته و یا به کلیسا و مسجد و معبد تبدیل شدهاند. مهر در ادبیات فارسی، به ندرت، به عنوان ایزد عهد و پیمان به کار میرود اما استفاده از آن در معنیِ محبت و دوستی و خورشید بسیار زیاد رخ میدهد؛ چیزی که اتفاقاً با بنیادهای کهن آن هم بیارتباط نیست. گذشته از این، وجود ترکیبات و واژههای متعددی که با کلمهی مهر ساخته میشوند، اهمیت این واژه و سوابق تاریخی آن را در زبان فارسی نشان میدهد.
پیوست ۲
مهرْگیاه
مهرگیاه یا مهرگیا که در فرهنگها، مردم گیا (گیه)، اَسترَنگ، سگکَن و … نیز خوانده شده، در اصل، گیاهی است شبیه به دو انسانِ بههمپیچیده که در سرزمین چین به صورت نگونسار میروید؛ چنان که ریشهی آن به منزلهی سر و قسمت اصلیِ آن است. این دو، به منزلهی نر و مادهاند؛ دست در گردن هم کرده و پایها در یکدیگر محکم ساختهاند. گویند هر کس این گیاه را بکَنَد، به فاصله کمی میمیرد. از همین رو، برای کندنِ مهرگیاه، اطرافاش را خالی کنند؛ چنان که به اندک زور کنده شود و ریسمانی بر آن بندند و سر ریسمان را بر کمرِ سگ، گاو و یا حیوانی دیگر محکم سازند و شکاری در پیش آن سگ رها کنند یا علفی بر سر راه آن گاو یا حیوان نهند و چون سگ به دنبالِ شکار و گاو و یا حیوان از پی علف برَوَد، آن گیاه از بیخ و ریشه کنده شود و البته سگ یا گاو و یا حیوان بعد از چند روز بمیرد. به همین دلیل، این گیاه را «سگکَن» نیز نامیدهاند.
در اساطیر کهن هست که از نطفه «کیومرث» (اولین پادشاه باستانی)، پس از مرگ، آبی بر زمین ریخت. خورشید، این آب را پاک و مطهر ساخت و پس از چهل سال، از آن، دو گیاه به شکل ریواس از زمین رُست؛ به نامهای «مَشی» و «مَشیانِه» که به نحوی شگفت، جفتوار و عاشقانه در یکدیگر پیچیده بودند. این دو سپس چهرهی بشری یافتند و روح در آنها دمیده شد. اهورامزدا ایشان را به پارسایی ستود و آن دو خوشدل که نخستین جفت بودند، قدم به جهان نهادند و نخستین کلمات را در ستایش او به زبان راندند. ایشان با یکدیگر پنجاه سال زندگی کردند و از طعام و نوشیدنی بینیاز بودند تا اینکه اهریمن به صورت پیرمردی بر آنها ظاهر شد و ایشان را به خوردن میوههای درختان و آشامیدنی وسوسه کرد. از آن هنگام که چنین کردند، در بلا و رنج افتادند اما اهورامزدا برایشان رحمت آورد و در زندگی تازهشان، آنها را نعمت و هدایت بخشید. گفته میشود که گیاهِ ریواس از جنس همین مهرگیاه است و بنا بر افسانهها، گیاه مزبور از آب مَنيِ مردی که بیگناه کشته شده بود، به وجود آمده است.
معنی دیگر مهرگیاه که شاید بیتوجه به مفهوم اولیهی آن نبوده، مرتبط است با شيرهی گیاهی که جادوگران میگفتند از ترکیب و خواص آن آگاهاند و با کمک آن، میتوان قلب مردانِ سختدل و زنان سنگدل را رام کرد. این است که در دربار اُمَراء و سلاطين، از جمله فتحعلی شاه و ناصرالدین شاه، بسیاری از زنان که مورد بیمهری بودند، دست به دامان جادوگران میشدند تا با خورانیدن مهرگیاه به همسرشان، دل او را نرم کرده و به دست آورند. این معجون و خواص جادوییِ آن را در کشورهای چین و هند و حتی کشورهای عربی میشناختهاند و برای جلب عشقِ شوهران به همسرانشان مورد استفاده قرار میدادند.
پیوست ۳
روزِ قیامِ کاوه
جشن مهرگان بعد از نوروز، مهمترین جشن ایران باستان بوده است. این جشن از روز شانزدهم (مهرْروز) تا بیست و یکم مهرماه، همزمان با اعتدال پاییزی، به مدت پنج روز، با مراسم خاصی برگزار میشده است.
نقل است که دو گیاهِ مقدسِ «مَشی» و «مَشیانِه» در این روز تولد یافتند. ابوریحان بیرونی آورده است که در این روز کاوه بر ضحاک خروج کرد و فریدون را به شاهی برداشت. همچنین در این روز خداوند زمین را بگسترانید و کالبدها را پذیرای ارواح ساخت. چون آفتاب (مهر) در این روز پیدا شد، آن را «مترا كانا» ( متعلق به مهر) میگفتند که بعدها مهرگان شد و عربیِ آن، «مهرجان» است.
در ایرانِ قدیم، شادی و پیروزی، موهبتی خدایی بود. از این رو، هرگاه پیروزیای برای مردم پیش میآمد و بخصوص وقتی ستمگری را از خود میراندند و عدالت را مستقر میکردند، به یادگارِ آن فتح و رهایی از بیداد، جشنی بزرگ بر پا میکردند. بنابراین، این جشن را میتوان جشن بازیافتنِ آزادی و رهایی از ستم بیگانگان یا جشن پیروزی نیکی بر بدی دانست.
مهرگان مثل نوروز مراسمی داشت و مردم در این روز برای یکدیگر هدیه میفرستادند. سلطان، تاج زرّینی را که تصویر خورشید بر آن بود، بر سر مینهاد و در نوروز و مهرگان، بار عام میداد و هر کس به حضور میرفت، اگر شکایتی داشت، رو در رو مطرح میکرد.
در این روز زردشتیان لباس نو میپوشیدند و سفره رنگارنگ میگستردند و کتابِ اوستا، آیینه و سرمهدان و شراب و گلاب و به ویژه انار روی آن میچیدند. اگر نوزادی در این روز متولد میشد، اسم او را به گونهای انتخاب میکردند که واژهی «مهر» در آن باشد.
جشن مهرگان به قدری مهم و طرف توجه بود که حتی بعد از اسلام هم از بین نرفت و در دوران خلفای عباسی با شکوه تمام برگزار میشد. این جشن در سراسر آسیای صغیر نیز بر پا میشد و از آنجا با آیین مهر به اروپا نیز رفته است. جشن مهرگان را در روم قدیم، روز ظهور خورشید تصور میکردهاند.
مهرگان را آیین و آدابی مفصل بوده و در دورههای مختلف با ترتیب خاصی برگزار میشده است. اهمیت مهرگان بدان حد بوده که برخی آن را بر نوروز ترجيح نهادهاند. آیینها و مراسم مهرگان تا همین دورههای اخیر در بخشهایی از ایران، از جمله خراسان برقرار بودهاند.
پاورقی