روی بمب نخوابید!
دریافت متن «روی بمب نخوابید! (مروری بر فاجعهی زیستمحیطیِ بوپال)»
مروری بر فاجعهی زیستمحیطیِ بوپال
شبِ جشن و شادی بود. برگزاری دو جشنِ ازدواج، باعث شده بود که صدها تن از خویشاوندان و دوستانِ عروس و داماد، برای شرکت در جشن، در یک باغِ عمومی دورِ هم جمع شوند و به پایکوبی و شادمانی بپردازند. ناگهان چشمِ بسیاری از افرادی که در محل جشن در فضای باز شرکت داشتند، شروع به سوزش کرد. بویی شبیه به بوی فلفل تند به مشام میرسید. ظرفِ چند دقیق، صدها نفر به سرفه کردن و نفسنفس افتادند. این، آغازِ فاجعهای زیستمحیطی در شهرِ «بوپالِ» هند بود که حدود ۲۰ هزار نفر کشته و ۱۰۰ هزار نفر مجروح بر جای گذاشت.
فاجعهی زیستمحیطی و انسانیِ شهر بوپال، چیزی بیش از یک ماجرای خبری است. اگر ما از اینگونه حوادثِ تاریخی برای آموختن بهره نبریم، خود تبدیل به همدستانِ فاجعه خواهیم شد. بوپال یک اتفاق گذرا نیست، بلکه سرنوشت تمام جهان است.
***
در سال ۱۹۶۹، یک شرکتِ قدرتمندِ آمریکایی به نامِ «یونیون کارباید»، در شهر بوپال هند، کارخانهای تأسیس کرد. بوپال در آن زمان، ۷۰۰ هزار نفر جمعیت داشت. کارِ کارخانه، تولید سَم، قارچکُش و دیگر انواعِ آفتکُش بود؛ محصولاتی که در بازارِ کشاورزیِ هند فروش خوبی داشتند. از سوی دیگر، این کارخانه به کاهشِ بیکاری و ایجادِ اشتغال برای مردمِ محروم منطقه، کمک میکرد.
اما در کارخانهی یونیون کارباید، برای تولید محصولاتِ آفتکش، گازِ (۱)Methyl IsocyanateMIC ساخته میشد؛ گازی بسیار خطرناک، قابلاشتعال، سمّی و کُشنده. با توجه به خطرات موجود، مهندسانِ شرکت یونیون کارباید، این گاز را تحتِ فشار، به صورتِ مایع و در دمای پایین ذخیره و نگهداری میکردند. گازهای سمّی دیگری نیز در کارخانه مورد استفاده قرار میگرفتند، اما مسئولانِ شرکت، به مقاماتِ شهرِ بوپال اطمینان داده بودند که این موادِ شیمیایی تحت جدیترین مراقبتها ذخیره شدهاند.
در اوایل دههی ۱۹۸۰، خشکسالیهای پیاپی، کشاورزی در هند را به تعطیلی کشاند. در نتیجه، هیچ کس برای خرید آفتکُشهای یونیون کارباید، پولی نداشت. فروش شرکت به شدت پایین آمد؛ بخشهایی از کارخانه تعطیل شد و مدیران، بسیاری از کارکنان خود را اخراج کردند.
در سال ۱۹۸۲، کارشناسانِ حفاظتی که از آمریکا برای بازرسیِ کارخانه فرستاده شده بودند، هشدار دادند که بسیاری از تجهیزاتِ کارخانه خراباند و رسیدگیِ مناسبی به آنها نشدهاست، اما مدیرانِ شرکتْ اصلاحاتِ لازم را انجام ندادند. آنها حتی در سال ۱۹۸۳، بسیاری از سیستمهای حفاظتی مانند خنککنندهها را از کار انداختند تا نخواهند برای نگهداری و حفظِ آنها پولی هزینه کنند. ۶۰ تُن گازِ MIC در چنین شرایطی در مخزنها در گرمای شدید شهر بوپال، بدون سیستمهای حفاظتی رها شده بودند.
در زمستان سال ۱۹۸۴، نیمهشب، تانکرهای ذخیرهی MIC و تانکرهای گازهای سمّیِ دیگر دچار ترکیدگی شدند. گازها در هوا پخش شدند و به صورت ابری بزرگ و سنگین درآمدند. باد به سمتِ شهر بوپال میوزید و این ابر را به آن سو میبرد.
در عرض چند دقیقه، فاجعهای به وسعت یک شهر به وقوع پیوست. عدهای از مردم، به محض تنفسِ گازْ جان خود را از دست دادند. بسیاری دیگر توان نفسکشیدن نداشتند و از شدت درد و ضعف بر روی زمین میافتادند. عدهای نیز میکوشیدند با دوچرخه، ماشین یا کامیون از آن هوای خفهکننده فرار کنند. انبوهِ جمعیتِ منتظر در ایستگاه قطار، تلفات بسیاری دادند؛ آنچنان که تودهای از اجسادِ مسافران زمینِ ایستگاه را پوشانده بود. در ایستگاهِ پلیسِ شهر، مأموران در تلاش بودند تا بفهمند چه خبر است. دو ساعت بعد از نشت گاز و پس از کشته شدن عدهی زیادی از مردم، بالاخره یکی از مهندسانِ شرکت یونیون کارباید به پلیس گزارش داد که تانکرهای گاز کارخانه ترکیدهاند. با این همه، وقتی پزشکان با کارخانهی یونیون کارباید تماس گرفتند تا از نوع مادهی شیمیایی آگاه شده و بر اساس آن، اقدام به درمان کنند، مسئولان و مدیر کارخانه مسأله را به کلی انکار میکردند.
صبح هنگام، بیمارستانهای شهر پر از افرادی بود که به آنجا میآمدند و دستهدسته جان میدادند. بسیاری از افراد نیز در اثر استنشاقِ گاز، کور شده بودند. اجساد، گاه حتی بدون شناسایی شدن، گروه گروه سوزانده میشدند.
«وارِن اندرسون» رئیس کل شرکت، دو روز پس از حادثه با گروه فنیِ خود وارد هندوستان شد. دادگاهی در هند، او را به جُرم قتلِ غیرعمد متهم کرد. او شش ساعت بازداشت شد اما با قید وثیقه آزاد شد و از هند گریخت.
در روزهای پس از انفجار گازهای سمّی، مردم آسیبدیده و خشمگین به تظاهرات و اعتراض پرداختند. آنها خواهانِ محاکمهی مسئولان شرکت و بهبود وضعیتِ پزشکیِ آسیبدیدگان بودند؛ ضمناً خواهان این بودند که اطلاعات کاملی دربارهی این گازهای کشنده و اثرات و عوارضاش به آنها داده شود.
پس از هفت سال اعتراضاتِ مردمی و پیگیریِ قضایی، سرانجام شرکت آمریکایی غرامتی ۴۷۰ میلیون دلاری به دولت هند پرداخت کرد. حداکثر مبلغی که هر یک از قربانیان فاجعهی بوپال دریافت کردند، ۵۰۰ دلار بود. اکثرِ آنها مبلغی کمتر از این نصیبشان شد و به تعداد زیادی نیز اصلاً چیزی داده نشد. مسئولانِ یونیون کارباید، معتقد بودند که هیچ گناه و تقصیری بر عهدهی آنها نبوده است. آنها انفجار در کارخانه را ناشی از خرابکاریِ عمدی کارگران اعلام میکردند و پرداختِ غرامت را نوعی لطف و بخششِ بیش از حد به مردمِ هند میدانستند. مردمِ آسیبدیدهی بوپال نیز همواره به نتایج دادرسی اعتراض داشته و دارند. آنها معتقدند که اجرای عدالت، چیزی بیش از پرداخت پول (غرامت) است.
آمار دقیق تلفاتِ فاجعهی بوپال
|
پس از انتشار اخبارِ این حادثهی دردناک، مردم در دیگر نقاط جهان، ضمن احساس همدردی و خشم، از خود سؤال میکردند که آیا در کارخانههای مناطقِ اطرافِ خودشان نیز احتمال بروزِ اینگونه حوادث وجود دارد؟ مردم متوجه شدند که اغلب، دربارهی صنایع و کارخانههای اطرافِ خود چیزی نمیدانند و به هیچ وجه آمادهی مقابله با حادثه نیز نیستند. بسیاری از مردم در گوشه و کنار جهان، شروع به اعتراض کرده و خواستارِ نظارت بر صنایع و کارخانهها شدند.
به دنبال اعتراضات مردمی در نقاط مختلفِ جهان، «سازمان تولیدکنندگان مواد شیمیایی» [در آمریکا] طرحی را به تصویب رساند که طبقِ آن، کارخانهها باید مردم و گروههای محلی را از موادِ ذخیرهشده در کارخانه آگاه کنند و آمادگی لازم برای مقابله با بحران را به عموم مردم آموزش دهند. تاکنون، ۴۹ کشور به این طرح پیوستهاند. بسیاری از کشورها نیز، موضوعِ «بهداشت و ایمنی مشاغل» را بسیار جدیتر گرفتند و قوانین تازهای در این زمینه به تصویب رسانیدند.
مردم بوپال همچنان با عواقبِ فاجعهی سال ۱۹۸۴، درگیرند. کسانی که در آن فاجعه، گازهای سمی استنشاق کردند، با آسم و انواع بیماریهای ریوی، مشکلاتِ بینایی مانند آب مروارید و همچنین اختلال در دستگاه عصبی (مانند از دست دادن حافظه و ناتوانی حرکتی) دستبهگریباناند. اضطراب و افسردگی نیز از دیگر اختلالهای ناشی از تنفسِ این گونه گازهای سمّی هستند.
بقایای کارخانهی یونیونکارباید هنوز هم از شهر بوپال برداشته نشده و منطقه پاکسازی نگردیده است. پس از گذشتِ سالها، هنوز هم گاهی، مواد سمیِ باقیمانده، به خاک و آبِ مناطقِ اطراف سرایت میکند. با گذشتِ دهها سال، هنوز هم زنانِ بوپالی، به شکلی سؤالبرانگیز بیش از دیگر نقاط هند، نوزادانِ مرده به دنیا میآورند و همچنین برخی از کودکانِ آن منطقه، رشدشان متوقف شده و قد آنها کمتر از ۱۵۰ سانتیمتر باقی مانده است.
شرکت تولیدِ موادِ شیمیاییِ «داوْ»، در سال ۲۰۰۱، شرکت یونیون کارباید را خریداری کرد و خود به یکی از بزرگترین تولیدکنندگان مواد شیمیایی در جهان تبدیل شد. شرکت داوْ، اقداماتِ قبلیِ شرکتِ یونیون کارباید را مربوط به گذشته و بیارتباط به خود دانسته و اعلام کرده است که مسئولیتی در زمینهی پاکسازیِ بقایای کارخانهی بوپال ندارد. فعالان زیستمحیطی و بسیاری دیگر از مردم معتقد اند که شرکت داو باید مسئولیت آلودگیهای باقیمانده در زمینهای اطرافِ کارخانهی بوپال را برعهده بگیرد و برای پاکسازیِ آن منطقه اقدام نماید. لازم است گفته شود که دولت هند نیز اقدامی برای پاک کردنِ آب و خاک منطقهی بوپال انجام نمیدهد و مسئولیتِ خود در این زمینه را نمیپذیرد.
مردم بوپال، و بسیاری دیگر از دغدغهمندان محیطزیست، هنوز هم در سالروزِ فاجعهی بوپال، تظاهرات میکنند. کاستن از آلودگیهای زیستمحیطی، نظارت بر صنایع و کارخانهها و در یک کلام «اولویت زندگی انسانها بر پول و صنعت» خواستههایی است که امروزه بسیاری از دغدغهمندانِ سراسر جهان را به اندیشه و عملِ فردی و گروهی واداشته است.
منابع:
- بوپال (فاجعهی زیستمحیطی)، نیکول برایان(۳)Bhopal: Chemical Plant Accident”, Nichol Bryan“، ترجمهی منیر شاخساری، انتشارات فنّی ایران، چاپ اول، ۱۳۸۸.
- محیط زیست به روایت بریتانیکا، گروه مؤلفان (ویراستار ارشد: فابین کاسان)(۴)کتاب حاضر، ترجمهی بخشی از کتاب «Britannica Illustrated Science Library» تحت عنوان «The Invironment» است به ویراستاریِ «Fabian Cassan».، ترجمهی بهرام معلمی، انتشارات فنّی ایران، چاپ اول، ۱۳۹۳.
پاورقی